نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دانشیار زبان و ادبیات عربی دانشگاه بیرجند
چکیده
شعر حافظ بخشی مهم از قریحه و اندیشهی ایرانی را آیینگی میکند؛ بخشی که با توجه به زمینهی جغرافیایی، اجتماعی، دینی و...، در جریان انتقال به زبانهای دیگر، ازجمله عربی، غریبگی میکند. این پژوهش، به بررسی برخی از مظاهر خاص فرهنگ ایرانی پرداخته است که در ترجمه، بهعنوان چالش، به توجه و بازآفرینی نیاز دارد؛ نمادها، تصویرها، ویژگیهای ساختاری و زبانی، قالب غزل و...، نشان از جهانبینی خاصی در دیوان حافظ دارد که وقتی بهصورت خام، به خارج از این فرهنگ، منتقل شود، چندان مفهوم نیست. در این مقاله، به این ویژگیها، در دو بخش معنایی و ساختاری، پرداخته و کیفیت ترجمهی آنها در ترجمههای گوناگون دیوان حافظ به زبان عربی، با تأکید بر ترجمهی علیعباس زلیخه، توصیف و در حدّ توان، بستر آن تحلیل شده است. مترجمان در مواجهه با این بُعد از غزل حافظ، یکدست، عمل نکردهاند؛ مترجمی مانند علیعباس زلیخه، در برگردان منظوم، غالباً، از این ویژگیها چشمپوشی میکند؛ اما در برگردان منثور، در پانویس، به توضیح آن میپردازد.
کلیدواژهها