نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه شهرکرد، شهرکرد، ایران
2 دکترای زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه شهید چمران، اهواز، ایران.
چکیده
فرهنگهای لغت، واژهی معاشر را در معانی «دوست» و «همنشین» ضبط کردهاند؛ اما با توجّه به مستندات متنی، از دورهی سلجوقیان به بعد، «مُعاشر» بهعلّت کثرت استعمال در بافت پادفرهنگی عصر سلجوقی، معانی جدیدی به خود گرفته است؛ این دلالتهای جدید، معانی ریشهشناسانهی «معاشر» را به حاشیه رانده و کاربرد عمومی یافتهاند. «معاشر» در این بافتِ موقعیتی و فرهنگی، صفت فاعلی و به معنی «فردی عیاش و اهل بزم و طرب» در زمینهی غیر اخلاقی بوده و در سدههای بعد نیز، با همین دلالت کاربرد و رواج داشته است؛ برای نمونه، عبید زاکانی در بیتِ «گهی به کوی خرابات با مغان همدم / گهی معاشر و گه رند و گاه شاهدباز»، «معاشر» را با «رند» و «شاهدباز»، همآیند و همشمول آورده است. در این پژوهش، ضمن یادآوری دلالتهای تازهی «معاشر و معاشران»، به نقش این دلالتها در پیکربندی بافتی، احضار پیشزمینههای مناسب و گشودن مسیر تفسیری نوینی در غزلیات حافظ پرداخته شده است. ابراز علاقهی حافظ به جذب طبقهی «معاشران» در نظام گفتمان خویش، چند وجهی است: وجه نخست، اینکه حافظ برای مبارزه با ریا و با رویکرد ملامتآفرینی و نیز، آسیبشناسی نظام اخلاقیِ نهاد قدرت و نهاد شرع، با لحنی طنزآلود خود را «معاشر» و مقیم مجلس معاشران معرفی میکند؛ وجه دیگر اینکه حافظ، کلیّت مجلس معاشران را که بر روابط عاشقانه استوار است، استعارهای تمثیلی از «مجلس اُنس الست» تصوّر و تخیّل میکند. همچنین در این پژوهش، به برخی جنبههای اجتماعی و اخلاقی «معاشران» در تاریخ عصر حافظ اشاره شده است.
کلیدواژهها